حرکتى که تابستان گذشته با تسخير سفارت رژيم در استکهلم شروع شد امروز در متن اوضاع متحول ايران نتايج سياسى اش ببار نشسته است. در خارج کشور شاهد برشى راديکال در سياست و تاکتيک هستيم که تعرض به پايگاههاى حکومت اسلامى به نرم تبديل ميشود و سياست هاى پخمه و دست راستى که فقط هدفش را باز کردن پاى حکومت اسلامى در خارج کشور قرار داده بود حاشيه اى و منزوى ميشوند. ترديدى نيست تا به نيروهاى انقلابى برميگردد همواره اين پرچم و اين سياست وجود داشته است. اما تا به دوره اخير و رويدادهاى ايران ٨٨ برميگردد حرکت تابستان گذشته نقطه عطف يکدوره جديد بود که فضاى خارج کشور را قطبى کرد.
تظاهراتهاى هفته اخير در خارج بر اين واقعيت تاکيد ميکند و بايد منتظر جوش و خروش بسيار وسيع تر و توده اى تر براى جمع کردن بساط رژيم اسلامى در خارج کشور بود. دوران کسانى و خطى که مردم را به شرکت در مضحکه انتخابات فرا ميخواندند٬ عوامل رژيم و "دگر انديشان" ديروز پاسدار-شکنجه گر را براى سخنرانى دعوت ميکردند٬ و زير چتر "دفاع از آزادى بيان" و دمکراسى عليه راديکالها و سرنگونى طلبان و کمونيستها کمپين ترور شخصيت راه مى انداختند گذشته است. امروز رسانه ها با سر و کله دنبال کسانى اند که حرف متفاوتى ميزنند و عمل متفاوتى دارند. آخر چطور ميتوان در شرايطى که عوامل رژيم اسلامى جلوى چشم دنيا به جوانان در زندان تجاوز ميکنند٬ در خيابانها به گلوله شان ميبندند و زير باتوم و چماق له شان ميکنند٬ در زندانها چوبه دار و بيدادگاههاى فرمايشى برايشان راه مى اندازند٬ از تئورى "آخوند مسالمت جو و قانونگرا و دگرانديش" دفاع کرد؟ چه کسى ديگر نميداند که سياست تريبون دادن رسانه ها و دولتها به سخنگويان دست چندم حکومتيها در خارج سرمايه گذارى و شرط بندى روى اسب بازنده است؟ چه کسى نميداند بحث "انتخابات آزاد" که جناب خامنه اى بايد آنرا برگزار کند يک کلاهبردارى سياسى و حرف مفتى بيش نيست؟ امروز سرنگونى طلبى به بستر اصلى سياست ايران تبديل شده است و خارج کشور نميتواند راه ديگرى برود.
ترديدى نيست در خارج نيز انواع چاله و مانع و خاکريز مقابل انقلابيون ميگذارند. از پرونده سازى پليسى براى آنان تا ايفاى نقش پليس دولتهاى فخيمه غربى درست مانند اوباش حزب الله در باتوم زدن و گاز فلفل پاشيدن و کتک زدن و دست و پا شکستن موارد اخير است. دولتهاى مرتجع غربى که به چيزى جز سود سرمايه هايشان در حال و آينده فکر نميکنند بدون ترديد موافق روند راديکاليزه شدن اوضاع در ايران نيستند و با الفاظ خودشان حرکت راديکال ايرانيان خارج را "غير قانونى" و "خشن" مينامند و عملکرد وحشيانه پليس را "انجام وظيفه" نام ميگذارند! زمانى که در ايران سياست حفظ نظام ورشکسته ميشود چگونه طرفداران اين رژيم آدمکش از هر جناحش ميتوانند ژست بگيرند و اداى دمکرات جهان سومى دربياورند؟ چه کسى نميداند که پشت اين مانورها و الفاظ کدام سياستها و منافع کدام طبقات اجتماعى خوابيده است؟
ايرانيان خارج کشور!
دوران سياست لابيگرى پارلمانى و اميد به اينکه دولتها براى تحقق سر سوزنى از آزادى در ايران جانب اعتراض مردم را بگيرند گذشته است. هيچ دولت بورژوائى از منفعت خود نميگذرد و جانب جنبش آزاديخواهى را نميگيرد. بايد به نيروى خود در پائين متکى شويم. تنها اين سياست است که ميتواند بالائى ها را دچار ترديد کند و بدرجه اى در سياست شان موقتا تجديد نظر کنند. دوران آوردن و بردن عناصر مرتجع حکومت اسلامى و زير نور بردن آنها بعنوان "نمايندگان مردم و اپوزيسيون" گذشته است. دوران قالب کردن پرچم ارتجاع اسلامى بعنوان "گرين محيط زيستى" و مدافع حقوق بشر!؟ (بيچاره بشر) به سر آمده است. پرچم و سمبل ايندوران پرچم سرخ طبقه کارگر بين المللى است. پرچم ايندوران سياست راديکال و سرنگونى طلبانه و جمع کردن بساط جمهورى اسلامى در خارج کشور است. همه جا شوراها را برپا کنيد. پرچم سرخ را با افتخار دستتان بگيريد٬ عليه کليت حکومت اسلامى بميدان بيائيد و از مبارزه آزاديخواهانه و راه حل سوسياليستى براى آينده ايران دفاع کنيد. اين پرچمى است که شما را در جناح چپ جامعه غربى قرار ميدهد و به حرکت انقلابى و مبارزه پرشور کارگران و زنان و نسل جديد در ايران نيرو ميدهد.
تظاهرات اين هفته در استکهلم مقابل سفارت رژيم اسلامى و تظاهراتهاى ديگر در خارج کشور راه را نشان داده اند. متشکل شويد. شوراها را برپا کنيد و همه جا به شوراها بپيونديد. قطب سرخ ها تنها آلترناتيو مبارزه انقلابى و توده اى در خارج کشور است. *